روز نوشت سی و دوم ❄

آزمون ارشد رو دادم و نمیدونم امسال بازم دولتی بیارم یا نه ولی میخوام حتی اگه شده شبانه حتما انتخاب رشته کنم و دیگه منتظر نمونم. البته توی شهر خودم هرسال میتونستم دولتی برم و امسال هم همینطور و مطمئنم میارم ولی برای تهران مشخص نیست و احتمالا خیلی لب مرز باشم برای دولتی اما شبانه رو قطعا میارم و امروز که با آجی حرف زدم تصمیم گرفتم حتما شبانه رو هم بزنم با اینکه میدونم مامان و بابا مخالفت میکنن چون اینطوری خوابگاه نمیدن بهم‌ ولی مهم نیست و از این به بعد نیازه که یه جاهایی روی مسیرم پافشاری کنم و آیندم رو رقم بزنم. اعصابم خورده از دست کارهای بابا و میدونم آخرش یه روزی همه ی سرمایه رو به باد میده ازبس که ریسک میکنه و به حرف آدمهایی گوش میده که اصلا صلاحیت مشورت دادن رو ندارن و نظر ما رو جدی نمیگیره. الانم گیر داده که خونه ای که الان داریم و یه واحد آپارتمان رو طاق بزنیم با یه خونه ی دیگه که یه واحد مغازه داره. یعنی یه خونه ی ویلایی و یه آپارتمان توی بهترین جاهای شهر رو بدیم و در عوض یه خونه ی معمولی با یه مغازه توی یه منطقه ی پایین تر داشته باشیم فقط به خاطر اینکه اون خونه یه واحد مغازه داره. یه وقتایی انقد عصبانی میشم از تصمیماتش که میگم کاش کل سرمایه رو به فاک بده تا متوجه بشه آدما دنبال سود و منفعت بردن ما نیستن و میخوان سواستفاده ی خودشون رو ببرن و نباید به حرف هرکسی گوش داد ولی بعدش میگم خب توی این همه سال ما هم کمک کردیم تا این سرمایه جمع بشه. درسته کار نکردیم ولی با درست خرج کردن باعث شدیم که به اینجا برسه اوضاع وگرنه کم نیستن آدمایی که درآمد داشتن و چون به فکر نبودن نتونستن هیچی به دست بیارن. ولش کن واقعا نمیخوام فکرم رو درگیر این چیزا کنم چون به اندازه ی کافی نگرانی دارم. روز نوشت سی و دوم ❄...

امروز ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ پاشا پیشی فوت کرد و قلبم شکست روز نوشت سی و دوم ❄...